تنها مسیر

تنها مسیر ،راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی

تنها مسیر

تنها مسیر ،راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی

تنها مسیر

مبنای ارزشمندشدن انسان یا محوری‌ترین موضوعی که موجب ارزش یافتن وجود انسان می‌شود و تولید ارزش افزوده می‌کند، و انسان را در مسیر اصلی خلقت قرار می‌دهد، این است که انسان با برخی از علاقه‌های خودش مبارزه کند. این مخالفت، محور رشد انسان است. برای کمال، یک راه بیشتر نیست که همان راه مبارزه با هوای نفس است. همه اعمال خوب، یا دارای مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس هستند یا لوازم و نتایج آن‌ها برای مبارزه با هوای نفس به کمک انسان می‌آید. این بحث، صرفاً بحثی اخلاقی نیست، البته می‌توان گفت ما یک نظام اخلاقی را ارائه می‌دهیم ولی این بحث، بحثی اعتقادی هم هست. یعنی از ابتدا که فرد فکر می‌کند دین را بپذیرید یا نپذیرید، موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که دین را پذیرفت و می‌خواهد اجرا کند یا اجرا نکند، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که اجراء کرد و می‌خواهد در این راه سالم بماند و رشد کند، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. اگر به مراتب بالا هم رسید، موضوع هوای نفس هنوز هم مطرح است. در مراتب بالا هم دوست‌داشتنی‌هایی هست که باید به خاطر خدا از آن دوست داشتنی‌های خوب، عبور کرد. باید متوجه باشیم که مسأله اصلی ما چیست؟ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هوای پرستی به جای خدا پرستی است. «هوی»، هر علاقه‌ای است که انسان را پائین‌تر بیاورد. هر علاقه‌ای ممکن است هوای نفس ما باشد و محور هوای نفس خودخواهی ما است و این نزاع همچنان ادامه دارد.

این بحث، یکی از مهمترین و پردامنه‌ترین مباحث معرفتی، اخلاقی و اعتقادی است که از زوایای مختلفی مورد بررسی استاد پناهیان قرار گرفته و ابعاد متنوع و مورد نیازی را برای همه اقشار و سنین مختلف به خود اختصاص می‌دهد.

بایگانی

پناهیان: حتی آدم های هوسران هم نمی توانند از مبارزه با نفس فرار کنند/ اگر درجایی که لازم است،مبارزه با نفس نکنیم، مجبور می شویم در جایی که اجری ندارد مبارزه با نفس کنیم/ فراگیری «رنج»،کمک خدا برای مبارزه با نفس/ مبارزه با هوای نفس مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیه ها را به هم پیوند می دهد / اصلی ترین وتنها کار ما در طول زندگی ، مبارزه با هوای نفس است.

گزیده ای از مباحث مطرح شده در پنجمین جلسه را می خوانید:

هوا پرستی مقابل خدا پرستی/اصلی ترین و تنها کار ما درطول زندگی، مبارزه با هوای نفس است/ مبارزه با هوای نفس مانند نخ تسبیح، تمام معارف دینی و توصیه ها را به هم پیوند می دهد.

اساساً در مقابل خدا پرستی، یک پرستش کلیدی وجود دارد که هواپرستی است. لذا مبارزه با هوای نفس، نظام دین است و مانند نخ تسبیح،تمام معارف دینی و توصیه ها را به هم پیوند می دهد. اصلی ترین و تنها کاری که ما همیشه در طول زندگی خود داریم،مبارزه با نفس است. ولی ما غالباً به این مسئله توحه نداریم و بسیاری از انرژی های ما به دلیل پرداختن به موارد غیر اولویت دار،هرز می رود، در حالی که فقط باید یک موضوع را مراقبت کنیم و آن هم مبارزه با نفس است.

متاسفانه توجه لازم به جهاد با نفس در اکثر آدم ها نیست و تلقی درستی از این معنا وجود ندارد. در حالی که پیامبر اکرم(ص) اوج اعمال خوب را که جهاد در راه خداست و در آن قله رفیعی به نام شهادت هم وجود دارد را «جهاد اصغر» نامیدند و جنگ کردن با تمایلات درونی را جهاد اکبر نام نهادند. (عَن أَبِی عَبدِاللَّهِ ع أَنَّ النِّبِیَّ ص بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَؤحَباً بِقَومٍ قَضَوُا الجِهَادَ الأَصغَرَ وَ بَقِیَ الجِهَادُالأَکبَرُ. قِیلَ یَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَا جِهَادُ الأَکبَرُ؟ قَالَ جِهَادُ النَّفسِ؛ کافی/5/12)

اینکه همه انسانها اعم از مؤمن و کافر در رنج آفریده شده اند، کمک می کند رنج ها را راحت تر تحمل کنیم

جهاد با نفس کار سختی است ولی شما که می خواهید با دوست داشتنی های خود مبارزه کنید،در این راه تنها نیستید. خداوند، دنیا و نظام هستی هم شما را در این مبارزه کمک می کنند. اینکه همه انسانها اعم از خوب و بد، مؤمن و کافر همه در رنج آفریده شده اند، کمک می کند که شما رنج ها را راحت تر تحمل کنید.

خداون متعال در قران کریم می فرماید: «لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»(سوره بلد/4)؛ یعنی همه انسانها در رنج آفریده شده اند. اگر کسی بی دینی کند، رنج خودش را کاهش نمی دهد و اگر کسی دینداری کند، رنج او افزایش نمی یابد. سختی و رنج در مسیر زندگی انسان ها تا لحظه مرگ و ملاقات با خدا وجود دارد و این در هستی و خلقت انسان تعبیه شده است؛ خداوند متعال می فرماید: «یَا أَیُّهَا الإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدحًا فَمُلَاقِیهِ»(انشقاق/6)؛ یعنی ای انسان! تو پیوسته با تلاش و رنج فراوان به سوی پروردگار خود حرکت می کنی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.

از مبارزه با نفس نمی توان فرار کرد/ اگر در جای لازم،مبارزه با نفس نکنیم،مجبور می شویم در جایی که اجری ندارد مبارزه با نفس کنیم

زجر کشیدن قطعاً برای همه انسان های خوب وجود دارد و هیچ کس نمی تواند از مبارزه با نفس فرار کند. حتی آدم های هرزه و هوسران هم نمی توانند از مبارزه با نفس فرار کنند و بالاخره در مواردی ناچار می شوند از برخی از دوست داشتنی های خود صرفنظر کنند یا با برخی از خواسته های دل خود مبارزه کنند.

اگر شما در جایی که لازم بوده مبارزه با نفس کنید، مبارزه نکردید، قطعاً در جای دیگر مبارزه خواهید کرد. اگر شما در جایی خود را کنترل نکردید، قطعاً در جایی دیگر مجبور می شوید خودتان را کنترل کنید با این تفاوت که دیگر اجر و پداشی نخواهد داشت. لذا بهتر است انسان در همان جایی که دستور و تکلیف الهی وجود دارد، مبارزه بانفس کند.

یکی از کمک های خدا به مؤمنان برای مبارزه با نفس، قرار دادن سختی برای همه(مؤمن و کافر) است.

خداوند می فرماید: «وَ لَولَا أَن یَکَونُ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلنَا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمَنِ لِبُیُوتِهِم سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیهَا یَظهَرُونَ»(زخرف/33)؛ یعنی خداوند بیان می کند که اگر نمی خواستم این طور باشد که همه مردم را به یک چشم نگاه کنم، کاری می کردم که سقف خانه های کافران از نقره ساخته شود، یعنی کاری می کردم که مؤمنان در دنیا سختی بکشند و کافران راحت باشند، به مؤمنان بلا می دادم ولی به کافران بلا و گرفتاری نمی رساندم. اما خدا این کار را نکرده است و همه را به یک چشم دیده است. این تعبیر که خداوند در آیه فوق می فرماید: سقف خانه های کفار را از طلا یا نقره می ساختم، قابل تأمل است؛ یعنی ببینید اگر سقف خانه ای این طور باشد، بقیه امکانات رفاهی که در اختیار کفار است، چگونه خواهد بود؟! ولی خدا این کار را نکرده است و رنج را برای همه قرار داده است.

تصور کنید اگر رنج و سختی در دنیا، فقط برای مؤمنان بود و کافران زندگی دنیوی راحت و بدون سختی و رنجی داشتند چند نفر مؤمن باقی می ماند؟! امام صادق(ع) در توضیح آیه قبل می فرماید: اگر خدا این کار را می کرد(سقف خانه های کافران را از نقره قرار می داد)، تمام مردم کافر می شدند؛ لَو فَعَلَ لَکَفَرَ النَّاسُ جَمِیعاً(الزهد/47) و در حدیث قدسی می فرماید: «اگر بنده مؤمن من محزون و دل شکسته نمی شد، دستاری از طلا به سر کافر می بستم؛ لَو لَا أَن یَجِدَ عَبدِیَ المُؤمِنُ فِی نَفسِهِ لَعَصَّبتُ الکَافِرَ بِعِصَابَةٍ مِن ذَهَبٍ»(علل الشرایع/2/604) پس خدا به ما لطف کرده و رنج را برای همه قرار داده است. اینکه رنج برای همه است، کمکی است که راحت تر رنج های دنیا را تحمل کنیم.

یکی از سختی های اهل جهنم این است که می بینند هم در این دنیا سختی کشیده اند و هم در آن دنیا در رنج و عذاب هستند و تحمل این واقعیت خیلی برایشان سخت است.

همراهی نظام هستی، کمک دیگر خدا به مؤمن برای پذیرش رنج های دنیا / توجه به سختی های زندگی دنیا، کمکی برای پذیرش رنج ها

همراهی نظام هستی، کمک دیگری است که برای پذیرش رنج های دنیا به مؤمن می رسد. نظام خلقت و طبیعت به گونه ای است که پذیرش رنج و تحمل آن را ساده می کند. حضرت علی(ع) در نامه 31 نهح البلاغه که نامه ای خطاب به فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) است، به حقایقی از دنیا اشاره می کنند که فهم دقیق و درست آن ها،کمک بسیار عالی و خوبی برای پذیرش رنج های دنیا است. این نامه سندی بالادستی محسوب می شود که یک دوره معارف دین است.

حضرت در این نامه می فرماید: «مِنَ الوَالِدِ الفَانِ المُقِرِّ لَلزَّمَانِ المُدبِرِ العُمُرِ المُستَسلِمِ {لِلدَّهرِ الذَّامِ} لِلدُّنیَا السَّاکِنِ مَسَاکِنَ المَوتَی وَ الظَّاعِنِ عَنهَا غَداً إِلَی المَولُودِ المُؤَمِّلِ مَا لَا یُدرَکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَن قَد هَلَکَ غَرَضِ الأَسقَامِ وَ رَهِینَةِ الأَیَّامِ ...»(نهج البلاغه/نامه31)؛ یعنی از پدری فانی و اعتراف کننده به گذشت زمان، کسی که زندگی را پشت سر گذاشته و در سپری شدن دنیا چاره ای نداشته و از پدری که فردا کوچ خواهد کرد به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نمی آید، در دنیا هدف بیماری ها قرار دارد و در تیررس مصائب و گرفتاری های دنیاست...

کسی که این ویژگی ها و صفات را در انسان و دنیا می بیند و به این سختی های زندگی دنیا توجه می کند خود به خود کمکی از بیرون برای پذیرش رنج ها پیدا کرده است.

پذیرش رنج های دنیا، به معنای عدم برنامه ریزی نیست

پذیرش رنج ها به معنای عدم تلاش و عدم برنامه ریزی برای حل مشکلات و برطرف کردن رنج ها نیست. برای برطرف کردن رنج، باید تلاش و برنامه ریزی کرد ولی اگر این برنامه ریزی را خدا به هم ریخت و به نتیحه نرسیدی، باز هم باید لبخند بزنی و راضی باشی.

حتی برای رسیدن به علاقه ها هم باید برنامه ریزی کرد؛خداوند می فرماید: «بهره خودت از دنیا را فراموش نکن؛ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنیَا»(قصص/77) ولی اگر خدا حالت را گرفت و برنامه هایت را به هم زد،باز هم باید خوشحال و راضی باشی. از برخی رنج ها باید فرار کرد و بعضی رنج ها راباید انتخاب کرد ولی در این میان اگر خدا برنامه ات را به هم زد، باز هم لبخند بزن. برنامه ریزی و تصمیم گیری لازم است ولی اگر خدا آن ها را به هم زد، باید رضایت داشت. حضرت علی(ع) می فرماید: «من خدا را آن جایی شناختم که تصمیم هایم را خراب می کرد؛ عَرَفتُ اللَّهَ سُبحَانَهُ بِفَسخِ العَزائِمِ»(نهج البلاغه/حکمت247)

 

یکی از علائم خودخواهی و هوا پرستی این است که اگر زندگی سخت شد، از روی لج بازی، زندگی را سخت تر کنی

یکی از علائم خودخواهی و هوا پرستی این است که اگر زندگی سخت شد، از روی لج بازی، زندگی را سخت تر کنی. مثلاً کسی که خودکشی می کند،رنج و ناراحتی را نپذیرفته است و چون زندگی اش سخت شده،از روی لج بازی آن را به شدت بر خودش سخت تر می کند.

اگر یک بخشی از تابلویی که کشیده اید،خراب شود نباید کل آن را بشکنید و خراب کنید؛چون فقط یک قسمت آن خراب شده بود نه همه آن، ولی شما با این کار تمام آن را نابود کردید. این کار یکی از علائم خود پرستی و هوا پرستی و لج بازی با خداست که انسان کل زندگی را خراب کند. باید قواعد زندگی دنیا را پذیرفت.

در راه خدا باید رنح ها را پذیرفت و از دوست داشتنی ها چشم پوشی کرد. اگر انسان از دوست داشتنی هایش به خاطر خدا بگذرد،کم کم نوبت خودش میرسد و باید از خودش هم بگذرد. و در زمان قربانی کردن «خود» بود که حوادث عاشورا رقم خورد...

 

  • free Message

مبارزه با هوای نفس ، محور اصلی همۀ دستورات دین / باید فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که پذیرای دردها و رنج ها باشند/ انتخاب نوع رنج ؛ تنها راه پیش پای انسان /رنج خوب عامل شکوفایی

 

عموما نگاه مردم به «خوب بودن ، هدف خلقت و مسیر بندگی » نگاه درستی نیست

   موضوعاتی که معمولا در جلسات و محافل معنوی مورد توجه و اهتمام قرار می گیرند؛ یا جزء موضوعاتی هستند که مورد غفلت هستند و نیاز به تذکر، یادآوری و موعظه دارند و یا موضوعاتی هستند که مخاطبین قبلا از آن موضوعات آگاهی نداشته اند که در این صورت این جلسات ، نوعی اطلاع رسانی محسوب می شود. البته این صورت دوم بسیار کم پیش می آید.

   موضوع مورد توجه این جلسه ، نه از جنس موعظه و تذکر است و نه اطلاع رسانی محسوب می شود بلکه از جنس تغییر نگرش و اصلاح فضای ذهنی است . تغییر نگرش و اصلاح فضای ذهنی ، البته کار ساده ای نیست و غیر از اطلاع رسانی و موعظه است . یکی از آسیب هایی که جامعۀ خوب و در حال رشد ما امروزه با آن مواجه است ، این است که نگاه اکثر مردم به زندگی و فلسفه زندگی درست نیست . نگاهشان به خوب بودن و هدف متعالی حیات انسان ، درست نیست . نگاه عمومی نسبت به مسأله تربیت ، مسیر عبودیت و سیر و سلوک الی الله ، نگاه درستی نیست . لااقل می توان گفت بسیاری از نگاه ها در این موارد، دقیق نیستند.

 

بسیاری از اطلاعات پراکنده ما از معارف دین ، درست است ولی در ترکیب نهایی ، برداشت درستی از آن ها نداریم

   وقتی شما در تاریکی مطلق به اجزاء مختلف بدن یک فیل دست می کشید، طبیعتا با یک نگاه جزءنگرانه حدس هایی در مورد آنچه لمس کرده اید، می زنید. وقتی به شکم فیل دست می زنید، آن را سقفی محکم می پندارید. وقتی پاهای آن را لمس می کنید، فکر می کنید به ستون هایی محکم دست زده اید. وقتی به پشت فیل دست می زنید، تصور می کنید دیواری بلند است . اگر فضا روشن شود و شما هم از کمی دورتر فیل را ببینید، نگاه شما تغییر خواهد کرد و نگاهی درست از تمام فیل پیدا می کنید؛ نگاهی که دیگر جزئی نیست و در تاریکی هم نبوده است .

 

   بسیاری از اطلاعات پراکنده ما از معارف دینی ، صحیح است ، ولی در ترکیب نهایی برداشت درستی از آن ها نداریم . مثلا نمی دانیم ارتباط میان این همه آیات و روایات ، با یکدیگر چگونه است ؟ از کجا و از کدام دستور باید شروع کرد؟ آیا می توان عموم معارف دینی را در یک نخ اصلی مانند تسبیح قرار داد و سرنوشت همه را تعیین کرد؟ چگونه می توان نگاه درستی به مجموعه معارف دینی و پیوند بین آن ها، پیدا کرد؟ مهمترین فایده چنین تغییر نگاهی این است که تکلیف خودمان را تشخیص می دهیم . 

 

ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید مراقب یک چیز باشیم نه صدها چیز

   کسی که نگاه درستی به مجموعه معارف دینی پیدا می کند، تکلیف خودش را تشخیص می دهد و می فهمد که ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید یک چیز را مراقبت کنیم ، نه اینکه مراقب صدها بدی و صدها خوبی باشیم . باید دید آن یک تکلیفی که در همه دستورات خوب هست ، کدام است ؟

 

   خداوند در قرآن کریم یکی از کارهای پیامبر(ص ) را آموزش حکمت به بندگان خدا ذکر کرده و می فرماید: «و یعلمهم اْل تاب و اْل ِکمۀ»(سوره آل عمران /١٦٤). در مورد کتاب و حکمت شاید بت کتاب (قرآن ) از بیرون می آید و از طریق وحی می رسد، ولی حکمت یک جوشش درونی است . اگر کسی حکیم شود، درک درستی از کل دین پیدا کرده است و چنانچه روایتی را هم نشنیده باشد؛ وقتی آن روایت را می شنود، تصدیق و تأییدش می کند که باید همین طور باشد که روایت می گوید و من هم چنین نگاهی داشته ام . حکیم کل این حقیقت را شهود کرده است . اگر کسی دین را این گونه دیده باشد، می تواند تصویر درستی از دین پیدا کند و آن را به دیگران هم منتقل کند.


 

مبارزه با هوای نفس ، محور اصلی همۀ تکالیف و دستورات دین است /دین ، برنامه مبارزه با هوای نفس است

   انسان طوری آفریده شده است که می تواند خودش را تغییر و تکامل دهد و ارزش افزوده تولید کند. بهتر شدن و ایجاد ارزش افزوده به این نیست که یک آگاهی جدید پیدا کنیم ، یا عمل بیشتری انجام دهیم . خوب شدن یا بهتر شدن به این است که به چیزهایی علاقه داشته باشیم و در نبرد بین این علاقه ها، از یک علاقه سطحی بگذریم و به علاقه ای عمیق تر برسیم . خوبی را در جریان یک تغییر باید به دست آورد. 

 

   انسان به این دنیا آمده است تا چیزهایی را دوست باشد ولی به برخی از آن ها دست نزند و برخی از چیزهایی را که دوست دارد، نداشته باشد. در این مسیر، «علم » خدمتگذار این مبارزه است و «عمل » انسان هم وقتی ارزش دارد که در نتیجه این مبارزه باشد و دین هم برنامه مبارزه با هوای نفس است ؛ یعنی برنامه مبارزه با برخی از علاقه هاست . مبارزه با هوای نفس ، محور اصلی تعریف هویت انسان و فلسفه خلقت انسان است و سایر نگاه ها به فلسفه حیات و زندگی انسان را باید اصلاح کرد. در واقع مبارزه با هوای نفس محور همۀ تکالیف و دستورات دین است . 

 

باید فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که پذیرای دردها و رنج ها باشند/ هر چهل روز، یک رنج و بلایی به مؤمن می رسد

   خداوند صراحتا می فرماید: «ما انسان را در رنج و سختی آفریده ایم ؛ لقدْ خلقنا اْلإنسان ی کبد»(سوره بلد/٤) معنای رنج چیست ؟ رنج یعنی اتفاقی که مطابق دوست داشتنی های انسان نیست . لذا این آیه می خواهد به ما بگوید در این دنیا اتفاق هایی می افتد که مطابق میل شما نیست . این نگاه در تربیت فرزند هم نقش دارد.

 

   اگر کسی چنین نگاهی به حیات داشته باشد وقتی فرزندش را تربیت می کند، در واقع او را پذیرای رنج می کند و برای مرد شدن در عرصۀ دردها و رنج ها آماده اش می کند. در احادیث هم ذکر شده است که هر چهل روز یک بار بلایی به مؤمن می رسد. امام صادق (ع ) می فرماید: چهل شب بر مؤمن نمىگذرد، جز آنکه برایش مشکلى پیش می آید که او را محزون می کند و متذکرش می سازد. (اْلمؤْ ن لا یم ی علیه أرْبعون لیلۀ إ ُّلا عرض له أمر یحزنه و یذ ُّکر به ؛ کافی /٢٥٤/٢) 

 

   حضرت در جای دیگری می فرماید: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه هر چهل روز که می گذرد، بلائی به او می رسد که این بلا یا به مال ، یا به فرزندش یا به خودش می رسد و خدا در ازای تحمل آن بلا، به او اجر می دهد، و یا  اینکه (اگر بلایی به او نرسد) غم و غصه اى که نمىداند از کجاست نصیبش می شود. (ما ن ْ مؤْ ن إلا و هو یذْکر ی کل أرْب ین یوم یوْما ی یبه ببلاء إما ی ما ه أوْ ی ولده أوْ ی نف ه فیؤْجر علیه أوْ هم لا یدْری ن ْ أین هو؛ جامع الاخبار/ص ١١٤) لذا این نگاه که تمام تلاش ما را برای بر طرف کردن درد و رنج معطوف ساخته است ، نگاه اشتباهی است . 

 

انتخاب نوع رنج ؛ تنها راه پیش پای انسان / رنج های خوب عامل شکوفایی ما می شود

   در مقابل رنج هایی که در دنیا وجود دارد، فقط یک کار می توانیم انجام دهیم و آن هم اینکه نوع رنج را خودمان انتخاب کنیم و با این انتخاب ، رنج را بپذیریم و از آن استقبال کنیم . از رنج نمی توان فرار کرد، پس چه خوب است که خودمان به استقبال رنج و سختی ها برویم و با انجام تکالیف و طاعت ها این سختی را به جان بخریم . اگر خوب رنج ببریم و رنج های خوب را انتخاب کنیم ، عامل شکوفایی ما می شود.

 

   در مقابل رنج هایی که در دنیا هست ، فقط یک کار می توانیم انجام دهیم و آن هم اینکه نوع رنج را خودمان انتخاب کنیم و با این انتخاب ، رنج را بپذیریم و از آن استقبال کنیم . ما از حکومت خدا نمی توانیم فرار کنیم و یکی از وجوه حکومت خدا، سنت های خداست و یکی از سنت های خدا، همین رنج است . ما در رنج خواهیم بود و در آن باقی می مانیم ولی می توانیم تلاش کنیم تا بهترین رنج ها را ببریم .

 

   به عنوان مثالی از رنج بد، اگر شما حسادت کنی در واقع رنج حسادت را پذیرفته ای ، که این رنج انسان را مریض می کند.  یا اگر انسان حسرت آنچه را که از دست داده بخورد، رنجی را انتخاب کرده که منشأش چیزی شبیه کفر است .

 

   چند رنج خوب را هم می توان معرفی کرد: شما محبت کرده ای و قدر تو را ندانسته اند و از این قدرنشناسی رنج می کشی . یا کار خوبی انجام داده ای ، ولی افتخار آن به نام دیگران ثبت شده است .

 

   انسان می تواند انتخاب کند که از حسادت کردن رنج ببرد یا از اینکه دیگران کار خوب شما را به نام خودشان ثبت کرده اند، رنج ببرد. کدام رنج را انتخاب می کنید؟ رنج دوم بهتر است ، چون امکان اگر کسی آدم باشد و اهل انسانیت باشد، امکان ندارد حقش را نخورند. اگر کسی اینقدر مراقب باشد که هیچ وقت کسی حقش را نخورد و همیشه انرژی خودش را برای دفاع از خود و تأمین منافع خودش صرف کند، او اصلا آدم نیست . به محض اینکه آدم خوبی بشوی ، کسانی سر راهت قرار می گیرند که حق تو را می خورند. حتی آن زمانی که امام زمان (عج ) در اوج اقتدار خواهند بود و غربت ائمۀ دیگر را ندارند، از شدت اذیتی که می شوند، جگرشان خون می شود؛ آدم خوب هیچ گاه از رنج مظلومیت فارغ نمی شود.

 

   کدام رنج بهتر است ؟ رنج حسرت خوردن برای از دست دادن دنیا؟ یا رنج شرمندگی پیش خدا؟ دومی بهتر است . چون کسی که حسرت از دست دادن دنیا را در دل دارد، هیچ وقت نمی تواند بابت رنج از دست دادن فرصت های با خدا بودن گریه کند.

 

   از رنج نمی توان فرار کرد. اما اگر خوب رنج ببریم و رنج های خوب را انتخاب کنیم ، این رنج عامل شکوفایی ما می شود. اولیاء خدا مراقبت می کرده اند که حتی یک لحظه هم رنج بد به قلبشان وارد نشود و حتی یک لحظه هم از رنج خوب خالی نباشند. امام حسین (ع ) هم روز عاشورا هر قدر رنج هایش بیشتر می شد، صورت مبارکشان بیشتر گل می انداخت و نورانی تر می شد...

 


  • free Message

انسان تنها موجود توانمند درایجاد ارزش افزوده /«افزایش علم »و«عمل تنها»، ارزش افزوده تولید نمی کند/ ارزش افزوده با عمل برخلاف «دوست داشتنی ها» تولید می شود/ ما برای یک مبارزه دائمی با دوست داشتنی ها خلق شده ایم /دین برنامۀ این مبارزه را داده است.

انسان تنها موجودی است که تـوان ایجـاد ارزش افـزوده دارد/ بـا تولیـد ارزش افـزوده ، نـوع حیاتمـان را در آخرت تعیین می کنیم

  ما برای این آفریده شده ایم که در خودمان تغییر و تفاوت ایجاد کنیم و از آن در جهت تولید ارزش افزوده کمک بگیریم . انسان تنهـا موجودی است که برای ایجاد ارزش افزوده توانمند شده است . مثلا در حیات مادی خودش از گیاهان خشـک و بلااسـتفاده ، برخـی صنایع دستی مانند سبد را درست می کند، که نوعی تولید ارزش افزوده است . 

  اما تولید ارزش افزوده در بررسی هدف نهایی و آخرت انسان ، چه جایگاهی دارد؟ ما با خلق ارزش افزوده ، نوع حیـات خودمـان را در آخرت تعیین می کنیم . ما در تعیین چگونگی دنیای خود تأثیر زیادی نداریم و بسیاری از امور دنیـوی مـا از قبـل تقدیر شده است ، ولی در انتخاب نوع حیات اخروی خود و کیفیت آن ، اختیار و آزادی داریم و با تولیـد ارزش افزوده است که نوع این حیات اخروی را تعیین می کنیم .

  یکی از دلایل هولناک بودن روز قیامت این است که انسان می فهمد چه مقدار در تعیین جزئیات حیات آخرتش نقش مستقیم و مؤثر داشته است . قرار است ما با تولید ارزش افزوده در این دنیا، بر میلیاردها میلیارد سال که انتهایی ندارد و ابـدی اسـت ، تـأثیر مسـتقیم بگذاریم .

ما بیشتر دنبال حل مشکلات زندگی دنیوی خود هستیم ، در حالی که «اختیـار» مـا بـرای انتخـاب چگـونگی حیات آخرتی ماست

  خلقت ما در این دنیا برای تولید ارزش افزوده است و این ارزش افزوده ، نوع حیات ما را در آخرت تعیین می کند. ما به اشتباه مدام دنبال حل مشکلات زندگی دنیوی خود هستیم ، در حالی که اختیار ما بـرای انتخـاب چگـونگی حیاتمـان در آخرت است و بسیاری از مشکلات دنیایی ما اصلا حل نمی شود. 

  حیات واقعی و اصیل ، در آخرت است چرا که حیات در این دنیا همراه با ممات است ، نیمی از آن را در خواب می گذرانیم ، گاهی حال انجام کارها را داریم و گاهی بی حوصله ایم ؛ ولی در حیات اخروی همیشه سرحال هستیم و انرژی داریم . فلسفه حیات و خلقت انسان ، تولید ارزش افزوده برای حیات اخروی است و البته پاداش و اجر گرفتن یکی از نتایج ایـن تولیـد ارزش افـزوده اسـت . تولیـد ارزش افزوده به قدری مهم است که اگر چه ممکن است عده ای در این دنیا از آزادی و اختیار خود سوء استفاده کنند و دسـت بـه فسـاد و خرابی بزنند ولی بازهم به احترام آن ارزش افزوده ، خلقت انسان این طور صورت گرفته است .

  اگر معاد و زندگی آخرت را در نظر نداشته باشیم ، همه چیز بی معنی خواهد بود. معاد، اصل حیات است . لازم است آن قدر معاد را مهم بدانیم که گویی آن را دیده ایم ؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی (ع ) در خطبه متقین می فرمایند: «آنان با بهشت چنانند که گویى آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویى آن را مشاهده نموده و در آن معذبند؛ فهم ْ و اْلجنۀ کمن ْ قدْ رآهـا فهـم ْ یها منعمونَ و هم ْ و النار کمن ْ قدْ رآها فهم ْ یها معذ ُّبون »(نهج البلاغه /خطبه ١٩٣) 

چگونه می توان ارزش افزوده تولید کرد؟/ افزایش علم و آگاهی ، ارزش افزوده تولید نمی کند 

  با توجه به نقش تولید ارزش افزوده در تعیین نوع زندگی اخروی ما، این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان ارزش افزوده تولیـد کرد؟ آیا علم ارزش افزوده تولید می کند؟ خیر. اگر کسی بر آگاهی های خودش بیافزاید، آیا ارزش افـزوده تولیـد کـرده اسـت ؟ خیـر. افزایش معلومات و آگاهی ها، ارزش افزوده تولید نمی کند، بلکه علم و آگاهی فقط می تواند به خلق ارزش افزوده «کمک » کند.

 

   قرآن در مورد کسانی که علم دارند ولی ارزش افزوده تولید نمی کنند، می فرماید: «مثل الذی  حملوا التورا ثم لْ یحملوها کمث  اْلحمار یحمل َسفار »(سوره جمعه /آیه ٥). پس افزایش علم و آگاهی ، ارزش افزوده تولید نمی کند. 

 

عمل  تنها هم ارزش افزوده ایجاد نمی کند

  عمل صرف هم ارزش افزوده ایجاد نمی کند. مثلا برخی از موجودات هستند که عمل مداوم دارند و خستگی ناپذیرند مانند مورچه ها، و با اینکه سخت کوشی آنها بسیار بیشتر از انسان است ، اما ارزش افزوده ای تولید نمی شود. پس اصالتا ارزش افزوده نه با علم و نه بـا عمل تولید می شود. 

ارزش افزوده وقتی تولید می شود که انسان بر خلاف میل و دوست داشتنی هایش عمل کند/ارزش افزوده در مبارزه با نفس ایجاد می شود

  چیزی که ارزش افزوده تولید می کند و علم و عمل را هم به کار می گیـرد، نـوع مواجهـه انسـان بـا دوسـت داشـتنی هـا و تغییـر در دوست داشتنی ها است . وقتی ارزش افزوده تولید می شود که بر خلاف میل و دوست داشتنی ها عمل شده باشد. وقتی با مقاومـت در مقابل گرایش های سطحی ، از آنها عبور می کنی و به گرایش های اصیل و عمیـق توجـه مـی کنـی ، ارزش افزوده تولید می شود و این مقاومت در مقابل گرایش های سطحی چیزی نیست جز مبارزه با نفس . 

  اصلا انسان برای مبارزه با نفس و ایجاد ارزش افزوده و مقاومت و ایستادن در مقابل برخی از تمایلات خود انسان شده است .

«کنار گذاشتن برخی از دوست داشتنی ها» موضوع اصلی زندگی است که هر روز و هر لحظه با آن درگیر هستیم / «نه » گفتن به دوست داشتنی ها باعث درک هویت انسانی است

  موضوع اصلی زندگی این است که برخی از دوست داشتنی هایت را کنار بگذاری . کنار گذاشتن برخی از دوست داشتنی هـا، یک مسأله نیست که یک بار آن را حل کنی و تمام شود؛ بلکه موضوع اصلی زندگی است کـه هـر روز و هـر لحظه با آن درگیر هستیم . مبارزه با نفس را باید در جای جای زندگی و لحظه به لحظه آن دیـد و تشـخیص داد. «نه » گفتن به دوست داشتنی ها باعث درک هویت انسانی است .  

  گاهی نه گفتن به نفس اینطور است که چیزی را دوست داری و به تو نمی دهند که باید صبر کنی و رضایت داشته باشی . گاهی هم اینطور است که چیزی را دوست داری ، آن را به تو داده اند ولی نباید بـه آن دسـت بزنـی کـه در اینجـا بایـد اطاعـت کنـی . گـاهی «تکلیف » تو به دست نزدن به یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید اطاعت کنی و گاهی «تقدیر» تو، به نداشتن یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید رضایت داشته باشی . این اطاعت و رضایت ؛ همان مبارزه با نفس را شکل می دهد که موضوع اصلی زندگی بشر است .  

ما برای یک مبارزه دائمی با دوست داشتنی ها خلق شده ایم /این مبارزه نیاز به برنامه ای دارد که دین آن را ارائه کرده است

 ما برای نبردی مداوم با دوست داشتنی ها آفریده شده ایم و این مبارزه نیاز به برنامه ای دارد که دین آن را ارائه کـرده اسـت . اهمیـت مبارزه با نفس را در برخی روایات به وضوح می توان دید؛ حضرت علی علی (ع ) فرمودند: «رشد نفس در مخالفت با اوست ؛ ی لاف النفس رشدها»(تحف العقول /ص ٩١) و در روایت دیگری می فرماید: «رشد انسان در مخالفت بـا شـهوت اسـت ؛ الرشـد ـی لـاف الشهوه »(تحف العقول /٢١٤)

  همچنین از امام جواد(ع ) نقل شده است که میفرماید: «بنده ، هرگز حقیقت ایمان را به کمال نمىرساند، مگر آنکه دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت نمىافتد، مگر زمانى که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد؛ لن یستک ل العبد حقیقـۀ الإیمـان حتى یؤْثر دینه على شهوته ، و لن یه ک حتى یؤْثر شهوته على دینه » (کشف الغمه /ج ٢/ص ٣٤٨).

تنها عاملی که ما را در مبارزه با دوست داشتنی ها کمک می کند، خوف است

  خداوند متعال می فرماید: «و اما کسى که از موقعیت پروردگارش ترسیده و از هواى نفس جلوگیرى کرده است ، جایگـاهش بهشـت است ؛ و أما من ْ خاف مقام ر ِّبه و نهى النفس عن اْلهوى * فإن ُّ الجنۀ ى اْلم ْوی »(نازعات /٤٠ و٤١) 

  متأسفانه خیلی ها اهمیت و ضرورت ترس از خدا را نمی دانند و یا از کنار آیات مربوط به ترس از خدا و عذاب جهنم ، به راحتـی عبـور می کنند؛ در حالی که موضوع اصلی زندگی ما مخالفت با دوست داشتنی ها است و تنها عاملی که ما را در مبارزه با دوست داشتنی هـا کمک می کند، خوف است . ترس از جهنم و ترس از مقام ربوبی بیشترین کمک را برای مبارزه با نفس به انسان می رساند. در روایتی امام صادق (ع ) می فرمایند: «هیچ چیزی غیر از خوف مؤمن را اصلاح نمی کند؛ اْلمؤْ ن لا یص حه إ ُّلا اْلخوْف »(کافی /ج ٢/ص ٧١).

 

  • free Message

«مبارزه با دوست داشتنی ها» مبنای تعریف انسان است / آگاهی و اختیار بدون «جهاد اکبر» بی فایده است / طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان / «جهاد اکبر» یعنی عبور از علاقه های آشکار به علاقه های پنهان 

 

غربت مفهوم «جهاد اکبر» در شناخت و معرفی انسان / آگاهی و اختیار انسان بدون «جهاد اکبر» فایده ای ندارد 

  معمولا در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست ؟» به اینکه انسان دارای عقل ، آگاهی و اراده و اختیار اسـت ، اشـاره می شود. اما سوال این است که این اراده ، اختیار و آگاهی که به عنوان فضیلت و وجه تمایز «انسان » بـا «حیـوان » و «فرشـته هـا» مطرح می شود، به چه دردی می خورند و چه فایده ای دارند؟ ما برای چه دارای آگاهی و اراده و اختیار شده ایم ؟ 

  آگاهی و اراده ، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجـود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهـاد اکبـر» است . 

  جهاد اکبر مفهوم غریبی است که معمولا در شناخت و معرفی انسان مورد استفاده قرار نمی گیرد. ما آگاهی و اختیار داریـم کـه چـه چیزی را انتخاب کنیم ؟ آیا نسبت ما با چیزهایی که می توانیم انتخاب کنیم ، نسبت یکسـانی اسـت ؟ چـرا انتخـاب انسـان ، ارزشـمند می شود؟ آیا بر اساس شانس است ؟ 

انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آنچه دوست دارد، انتخاب کند و الا تفاوتی با انتخاب حیوان نخواهد داشت

  می توان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان ، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بی معنا اسـت . ایـن تمـایلات و گرایش های انسان است که نسبت او را با چیزی که می خواهد انتخاب کند، تعیین می کند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است کـه علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد. 

انسان موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده / «مبارزه با دوست داشتنی ها» مبنای تعریف انسان

  انسان ، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الا اختیار، آزادی و آگاهی انسـان ، بی فایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنی هایش مبارزه کند.

آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار می شود که به هر دو طر  یک انتخاب تمایل داشته باشد 

  اگر انسان به هیچکدام از انتخاب های ممکن ، تمایل نداشته باشد، اختیار و آزادی او بـی معنـا خواهـد بـود. اگـر انسـان بـه یکـی از انتخاب های ممکن ، علاقه داشته باشد و به طرف مقابل آن اصلا علاقه نداشته باشد، باز هم اختیار بی معنـا اسـت . آگـاهی و اختیـار

 9   

 


پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی bayanmanavi.ir 

 

انسان وقتی معنادار می شود که شما به هر دو طرف یک انتخاب تمایل داشته باشید، در چنین انتخابی است که شرافت انسانی معنـا پیدا می کند. در واقع انسان معمولا از بین چند تمایل خودش ، یکی را انتخاب می کند. 

  سؤال دیگر این است که این چند تمایل انسان نسبت به یکدیگر چگونه باشند تا اختیار معنی پیدا کند؟ اگر دو یا چنـد تمایـل دارای میل یکسان از طرف ما باشند و کشش یک طرف بیشتر نباشد، باز هم انتخاب معنا نخواهد داشت و انسان حیوان می ماند. و اگر میل به یک انتخاب ، بیشتر باشد، طبیعی است که همیشه آن را انتخاب می کنیم و باز هم اختیار بی معنا خواهد بود.

طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان : «علایق ارزشمند ولی پنهان » در مقابل «علایق کم ارزش ولی آشکار»

   خداوند سیستم جالبی را برای معنادار شدن اختیار و انتخاب انسان طراحی کرده است ؛ به این صورت که خداوند دو نوع علاقـه در وجود انسان قرار داده است که یکی ؛ سنگین تر، ارزشمندتر، عمیق تر ولی پنهان تر است و علاقـۀ دیگـر، سطحی تر، کم ارزش تر، سبک تر و باشیرینی کمتر، اما آشکارتر است . و اختیار در این جا معنی پیدا مـی کنـد که شما از تمایل آشکار و سطحی خودت عبور می کنی و به تمایل عمیق و ارزشمندتر مراجعـه مـی کنـی . از اینجا به بعد است که انسان ، معنی پیدا می کند و هویت انسانی ، تجلی پیدا می کند و اصـلا فلسـفه وجـودی انسان ، همین است .  

انسان باید از تمایلات کمتر ولی ملموس تر عبور کند تا به تمایلات عمیق تر برسد/تمایلات کمتر و سطحی تر را «هوای نفس » می نامند

  اختیار انسان فقط اینجا معنا پیدا می کند که انسان از یک تمایل کمتر ولی تجربه شده ، ملموس تر و سطحی تر عبور کنـد و بـه یـک علاقۀ عمیق تر برسد. این علاقه های کمتر و سطحی تر را «هوای نفس » می نامند.

  حضرت امام (ره ) در ارتباط با عبور کردن از علائق سطحی به علائق عمیق ، می فرمایند: «همـه چیـز از خـود مـا هسـت و بـه مـا برمىگردد، عکس العمل ماست . باید توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشیم به اینکه آفت انسان ، هواى نفس انسان است و ایـن در همه هست ، سرچشمه مىگیرد از آن فطرت توحید. فطرت ، فطرت توحید است ، فطرت کمال طلبى است . کمال مطلق را انسـان مىطلبد، خودش نمىفهمد، خیال مىکند که مقام مىخواهد، لکن وقتى بهش رسید، مىبیند این هم نیست . همه عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست . مىبینید که قدرتمندهایى که قدرتشان زیاد است ، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشـتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوى خودش را نگیرد، این سرکشىاى که حد و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مىدهد. باید سرکشى را جلویش را گرفت ، و این نفس را مهار کرد. ... از هواهاى نفسانى که سرچشمه همه فسادها هست ، جلو بگیرند.»(صحیفۀ امام /ج ١٩/ص ٣٧٦)

انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود عبور کند

  انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود، رد شود. این علاقه سطحی را باید دور بریزیم . پشت این علایـق سـطحی ، چیـز دیگری پنهان شده است که باید آن را پیدا کرد. مثلا خواستۀ سطحی تـو، خانـه دار شـدن اسـت ولـی خواسـته عمیـق پشـت آن ، خداخواهی است . آن علایق پنهان را باید کشف کرد. انسان شدن انسان به مبارزه با همین خواسته های سطحی وابسته است ، البتـه

 10 

 


پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی bayanmanavi.ir 

 

این مبارزه باید با یک برنامۀ صحیح انجام شود و اگر کسی برای مبارزه با هوای نفس ، به دنبال برنامه باشد آن برنامه را اسلام ارائـه کرده است .

اگر از علاقه های آشکار به علاقه های پنهان عبور کنیم «جهاد اکبر» شکل گرفته است

  اختیار وقتی معنی دارد که بین دو چیزی انتخاب کرده ای که یکی از آنها ارزشمندتر ولی پنهان تر است ؛ و دیگری بـی ارزش تـر ولـی پیداتر و آشکارتر است . اگر از این علاقۀ آشکار به آن علاقه پنهان عبور کنی ؛ جهاد اکبر شکل گرفته است و مبارزه بـا نفـس پدیـد می آید که نخ تسبیح فضائل و خوبی های انسان است . امیرالمؤمنین علی (ع )  می فرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل می دهد؛ نظا  الدی  مخالفۀ اْلهوى»(؛ غررالحکم /حدیث ٣٢) و در جای دیگر می فرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است ؛ رْس الد ِّین مخالفۀ اْلهوى؛ غررالحکم /حدیث ٣٥)

  پیامبر گرامی اسلام (ص ) می فرمایند: بر یکی از درب های دوزخ الهی نوشته شده است : «از هوای نفس پیـروی نکـن ، هـوای نفـس ایمـان را از بـین مـی بـرد؛ و علـى اْلبـاب اْلخـا س مکتـوب : لـا تتبـع اْلهـوى فـاْلهوى مجانـب اْلإیمـان »(الروضـه فـی فضـائل امیرالمؤمنین (ع )/ص ١٧٧)

مبارزه با نفس سخت است /مؤمن به خاطر مبارزه با نفس روزی هفتاد بار می میرد

  البته مبارزه با هوای نفس سخت است . در حدیث قدسی چنین آمده است که : مردم یک بار می میرند ولی مؤمن به خـاطر مبـارزه بـا نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار می میرد؛ یموت الناس مر ُّه و یموت أحدهم ْ ی کل یوْم سب ین مـر ُّه ـن ْ مجاهـده أْنف هم ْ و مخالفۀ هواهم (میزان الحکمه /روایت ٢٩١٦)

 


  • free Message


باید نظام معارف و توصیه های دینی را درک کنیم / پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بی دینی

است / جهاد با نفس ، نخ تسبیح تمام فضایل است .

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان ، شبهای ماه مبارک رمضان ، در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت ٢٤) در مسجد امام صادق (ع )- میـدان فلسطین - به مدت ٣٠ شب و با موضوع «تنها مسیر» (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی ) سخنرانی می کند.  گزیده ای از اولین جلسه سخنرانی ایشان را در ادامه می خوانید:

باید نظام معارف و توصیه های دینی را درک کنیم

  انسان نیاز دارد که هر چند وقت یک بار، ذهن خود را مرتب کند. مانند اتفاقی که در مورد کامپیوتر می افتد که گاهی اوقات لازم است فایل های اضافی پاک شوند و طبقه بندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگـر نتـوانیم اطلاعـات کـامپیوتر را نظـم داده و فهرست بندی کنیم ، طبیعتا نمی توان درست از آنها استفاده نمود. در ذهن انسان نیز همین اتفاق می افتد. ما توصیه ها و معارف دینـی بسیاری را می دانیم ولی می بایست آن ها را سامان دهیم .

  پراکندگی آگاهی ها در ذهن ما باعث می شود به جایی نرسیم . یکی از اهداف ما در این سلسله از جلسات این خواهد بـود کـه بـرای دانه های تسبیح فضائل ، توصیه ها و معارف دینی ، یک نخ پیدا کنیم . نخی که اگر نباشد، دانه های تسبیح پراکنده می شوند. باید نظـام معارف و توصیه های دینی را درک کنیم .

١. تنظیم معارف دین حول یک محور اصلی ، باعث می شود «انرژی » خود را درست صرف کنیم / و امکاناتمان را هدر دهیم

  اگر بتوانیم همۀ توصیه های دین را حول یک محور اصلی تنظیم کنیم ، در خواهیم یافت انرژی خودمان را بر چه امری باید متمرکـز کنیم ؟ در این صورت وقت و امکانات خود را هدر نمی دهیم و خواهیم فهمید که از چه چیزی باید مراقبت کنیم و این مراقبت ، نتیجه می دهد.

  متأسفانه بسیاری از معارف دینی به ویژه معارف اخلاقی ما نزد علاقمندان به این معارف از یک پراکنـدگی و بی نظمی برخوردار است و اغلب کتب اخلاقی و معنوی هم این پراکندگی را برطرف نمی کنند، بلکه در برخـی موارد، بر این پراکندگی می افزایند. در بسیاری از کتب اخلاقی تعدادی از فضائل و رذائل اخلاقـی را در کنـار هم فهرست کرده اند ولی ارتباط آن ها با یکدیگر دقیقا معلوم نیست .

٢و٣. به دلیل عدم انسجام معارف اخلاقی در ذهن علاقمندان ، معلوم نیست از کدام فضیلت باید شروع کرد؟!/پراکندگی معارف دین یکی از دلایل بی دینی

  ضمن اینکه به دلیل عدم انسجام معارف اخلاقی در ذهن علاقمندان بسیاری از اوقات معلوم نیست که از کجـا و از کـدام فضـیلت اخلاقی باید شروع کرد؟ و این شرایط ، وضعیت بغرنجی را برای انسان رقم می زند. درحالیکه در معارف دینی ما، نظم وجود دارد ولی عدم درک صحیح این نظم ، باعث می شود در برخورد با معارف ضعیف عمل کنیم و یا عمل به دستورات و معارف را کـاری نشـدنی بدانیم .

  یکی از دلایل بی دینی کردن برخی از افراد همین آشفتگی ای است که در معارف احساس می کنند.

  از طرف دیگر شناخت و فهم نظام موجود در معارف دینی ، برای کسانی که در صدد کار فرهنگی هستند ضروری است تا مدام تردید نکنند که الان اولویت با کدام کار است ؟

٤و٥و٦. نظم دادن به دانایی های دینی شوق ما را به حرکت بیشتر می کند / قدرت مراقبت می دهد/مراقبت را ثمربخش می کند

  اولین سخنی که به عنوان یک ضرورت مطرح می شود این است که می خواهیم به معارف و دانایی های دینی خود نظم دهـیم . ایـن نظم ، مشکل ما را در هدف گیری برطرف می کند و شوق ما را برای حرکت بیشتر می کند. این نظم ما را در مراقبت قدرتمند می کنـد و مراقبت ها را بسیار ثمربخش نیز خواهد کرد.

٧. برای ارزیابی خودمان به این نظم نیاز داریم

  یکی از نتایج این تشتت و پراکندگی معارف این است که  بعضی ها آدم خوبی هستند ولـی خودشـان را آدم خوبی نمی دانند و بعضی ها هم آدم های بدی هستند ولی خودشان را آدم های خوبی می دانند؛ چون معارفی که دارند، نظام ندارد. یعنی برای ارزیابی از خود هم نیاز به چنین نظامی داریم .

٨. شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است /از چه کمبودی توبه کنیم ؟

  شناختن این نظام برای مناجات با خدا هم ضروری است ؛ انسان هنگام مناجات و استغفار باید بداند که از چه کاستی و کمبودی بایـد توبه کند. انسان باید درد خود را بشناسد تا بتواند به دنبال مداوای آن باشد.

جهاد با نفس ، نخ تسبیح تمام فضایل است / خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است

  پیامبر اکرم (ص ) تعبیری درباره جهاد با نفس دارند که بنده از این تعبیر برای معرفی موضوع بحث استفاده می کنم . جهاد در راه خـدا، کار مهم و باعظمتی است که یکی از اتفاقاتی که در آن می افتد، شهادت در راه خداست و فضای بسیار عاشقانه ای هم دارد؛ اما وقتی پیامبر اکرم (ص ) از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدس همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود داشت ، تعبیر به جهاد اصغر فرمودند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد اکبر برویم . پس موضوع صحبت ما، که تصـور مـی کـنم نـخ تسـبیح فضائل است ، «جهاد با نفس » است . این همان راهبرد اصلی در تربیت دینی است که چیستی و چگونگی آن را باید توضیح دهیم . میزان ارزش هر کس به میزان اهتمام او در جهاد با نفس است / میزان آلودگی هر کس مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد

  موضوع اصلی تربیت دینی ، جهاد با نفس است ؛ نه موضوعاتی مانند دوری از حسادت ، تکبر، تنبلی ، حرص ، حسرت ، صداقت داشـتن ، مهربان بودن و... . خط عملیاتی ما، مبارزه با تمایلات نفسانی است .

میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان سیاهی و آلودگی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد.اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدیهایی مانند حسادت، تکبر، حرص و...، خود را نشان می دهد. و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبی ها تجلی می کند.

مشابهت های جهاد اکبر و جهاد اصغر:

 

1- "نورانیت و فضای معنوی" / همان شب های نورانی دوره دفاع مقدس را می توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد

همان فضای خوش و زیبایی که در جهاد اصغر، قابل تجربه است، در جهاد اکبر و مبارزه با نفس هم وجود دارد. حتی صفا و زیبایی در جهاد اکبر بسیار بزرگتر و جذاب تر از زیبایی های فضای جهاد اصغر است. همان شب های نورانی و زیبایی که در زمان دفاع مقدس در جهاد اصغر رونق داشت را می توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد. در جهاد اصغر با گذشتن از جان و مال می فهمیدی که خدا چقدر تو را تحویل می گیرد،در جهاد اکبر هم وقتی که از هواینفس میگذری، خدا بسیار بیشتر تو را تحویل میگیرد و نورانیت بیشتری نسبت به فضای جهاد اصغر به دست می آوری.

 

2- "احساس خطر از جانب دشمن" / در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی

مشابهت دیگر جهاد اکبر و جهاد اصغر در حضور دشمن و خطری است که از جانب دشمن احساس می شود. در جهاد اصغر وقتی دشمن را حس می کنی و متوجه خطری که از حانب او تو را تهدید می کند، می شوی، بیشتر به خدا پناه می بری و معنویت را تجربه می کنی. در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی.

 

رسول خدا(ص) میفرماید: «دشمن ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد، أَعدَی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتِی بَینَ جَنبَیک»(مجموعه ورام/ج1/ص599) به علاوه این که دشمن بیرونی ما در جهاد اکبر یعنی همان شیطان رجیم، ضعیف قلمداد شده است؛ «مسلماً مکر و حیله شیطان ضعیف است؛ إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/76) اما باید او را جدی گرفت.

 

3- «سختی و دشواری و نیاز به شجاعت» / شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیش از جهاد اصغر است

هم جهاد اکبر و هم جهاد اصغر هر دو سخت هستند و جهاددر هر دو میدان به شجاعت نیاز دارد. البته شجاعت یکه برای جهاد اکبر لازم است بیشتر از شجاعتی است که برای جهاد اصغر است. ترس از دست دادن «لذَّت»،ترس از دست دادن «آبرو»، ترس از دست دادن «فرصت»، روی شجاعت تاثیر منفی می گذارد و این ها از دشواری های جهاد اکبر است.

 

4- «عشق و علاقه به آخرت» / اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت در جهاد اکبر بیشتر است

حضرت امام(ره) می فرمودند بسیج مدرسه عشق است و بر علاقه و عشق و محبّت به خدا در دفاع مقدس و جهاد اصغر تاکید می کردند. این اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت، در حهاد اکبر بیشتر است. کسی که در جهاداصغر عاشق خدا می شد و گریه می کرد که خدایا من دوست دارم بیایم پیش تو، این احساس را در جهاد اکبر بیشتر خواهد داشت.

 

- در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که خداوند متعال فرموده است: «خداوند عزَّ و جلَّ می فرماید: به عزَّت و جلال و عظمت و شکوه و بلندی جایگاهم سوگند که هیچ بنده مومنی در چیزی از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدم ندارد، مگر اینکه به او غنای در نفس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم؛ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّ ارتِفَاعِی لَا یُوثِرُ عَبدٌ مُومِنٌ هَوَایَ عَلی هَوَاهُ فِی شَیءٍ مِن أَمرِالدُّنیَا إلَّا جَعَلتُ غِنَاهُ فِ نَفسِهِ، وَ هِمَّتَهُ فِی آخِرَتِهِ و ضَمَنتُ السَّماواتِ وَ الاَرضَ رِزقَهُ ، وَ کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ»0کافی/ج2/ص137) این روایت با تعابیری مشابه از دیگر امامان معصوم(ع) نیز نقل شده است.



 

  • free Message